سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]

  3- مکتب تفکیک:آنان معتقدند:

وحی معصوم است ونباید بادرآمیختن آن بامعارف عقلی،ناب بودن آن رامخدوش کرد.درثانی دخالت دادن معارف عقلی وشهودی بر دامنه اختلافات در فهم کتاب وسنت دامن می زندثالثا عدم تفکیک مرزوحی بامعارف عقلی واستمداد ازآنها درفهم کتاب وسنت موجب رواج تاویل وکنارزدن تفسیر می گردد.

نقد این دیدگاه :جواب به مطلب اول:عقل مفیدیقین همان درجه اعتباررا داردکه فهم مفید ازکتاب وسنت حائز آن است. درجواب مطلب دوم می گوییم اگر عقل رارها وبه سراغ کتاب وسنت برویم باز ازاین اختلافات درفهم مصون نخواهیم ماند.درجواب مطلب سوم می گوییم جریان تاویل همانندتحلیل آرای بیگانه برمتون مقدس نیست بلکه حکیم خردمنددست وپای وهم وخیال راعقال می کندوهر گونه آزادی نامعقول رااز آنهامی ستاند وهمگی را به خدمت کتاب الهی می آورد.

4- دیدگاه عقل گرایی اعتدالی:دیدگاه صحیح درباره رابطه ایمان وعقل که ما آن را عقل گرایی اعتدالی می نامیم این است که بین دین وعقل یک رابطه طولی وهرکدام مکمل دیگری است واین را نمی توان نقصی برای دین تلقی کرد زیرا منبع هردو یکی است وآنها از یک حقیقت قدسی صادر شده است بنابراین خودخداست که برخی وظایف مربوط به انسان را برعهده عقل مثلا عقل از درک ماهیت معاد جسمانی،برزخ،بهشت وجهنم وغیره ناتوان است در مقابل دین نیز وظیفه ای درقبال اصول اولیه بدیهی علیت وضرورت سنخیت علت ومعلول وغیره برعهده ندارد براین اساس می توان گفت حوزه فعالیت دین وعقل متفاوت است نه متمایز ویا متخالف واین دو می توانند با یکدیگر تعامل سازنه داشته باشند.

فصل پنجم:رابطة عقل و ایمان درنگاه فلاسفه اسلامی:

دراین اختلاف دیدگاههای که درمساله هست غالب بلکه بایدگفت همه فلاسفه اسلامی بااتّکا برتوانایی عقل بشری درفهم دین،به تبیین مفاهیم دینی و اثبات باورهای بنیادین دینی پرداخته و نوعی الهیّات عقلانی پدیدآورده‏اند.آنان پیوند بین عقل ودین را نه تنها ممکن بلکه ضروری می دانستند.آنهابرتوافق وپیوند عقل وایمان تاکیددارندو با استناد به متون دینی،هرچندکه تعارض   ظاهری رااحساس کردند ،آن را در مباحث علمی،قابل تحلیل و تفسیر دانسته و به توافق،  برگشت داده‌اند.ازجمله آنان فیلسوفان می توان به فارابی،ابن سینا،ابن رشد،شیخ اشراق،ملاصدرا،علامه طباطبایی،شهیدمطهری،آیت الله جوادی آملی وعلامه جعفری اشاره نمود.